۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶۰

یک لحظه به سوی ما گذر کن
وز لطف به حال من نظر کن

آزار دلم مجوی ازین بیش
از آه چو آتشم حذر کن

این تندی و تیزی ای جفا جوی
از بهر خدا ز سر به در کن

چون خاک ره تو گشتم از جان
چون سرو سهی به ما گذر کن

در کلبه حزن ما نگارا
شمعی ز جمال خویش برکن

ای دل چو وصال نیست ممکن
برخیز و ز کوی او سفر کن

یا با غم عشق یار می ساز
یا خوش بنشین و ترک سر کن

بر عهد نه محکمست دلبند
اندیشه دلبری دگر کن

شیرینی قند اگر نیابی
میلی به وفا سوی شکر کن

از خون جگر دلا ز جورش
یک روی جهان ز دیده تر کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.