هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد هجران و آرزوی وصال معشوق است. شاعر از مستی و عشق سخن میگوید، از رهایی از گفتوگوی مدعیان و روی آوردن به معشوق حقیقی. او از اخلاص خود میگوید و از خدا میخواهد که چشم بد را از حسن معشوق دور کند. در پایان، شاعر به عزیزی خطاب میکند که بنده را از وصال خود محروم کرده و از او میخواهد که چشم دل را بر حالت او روشن کند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۱۶۱
این خراب آباد دل معمور کن
ماتم هجران به وصلت سور کن
جرعه ای لعلش بنوش و مست شو
همچو نرگس چشم خود مخمور کن
پشت کن بر گفت و گوی مدعی
روی بر روی بت منظور کن
صورت اخلاص من پوشیده نیست
چشم بد یارب ز حسنش دور کن
همچو لاله دل بسوز و روی دل
چون گل زرد از غمش رنجور کن
ای عزیز من که گفتت بنده را
دایماً از وصل خود مهجور کن
گر به دارت می زند زان دم مزن
چشم دل بر حالت منصور کن
ماتم هجران به وصلت سور کن
جرعه ای لعلش بنوش و مست شو
همچو نرگس چشم خود مخمور کن
پشت کن بر گفت و گوی مدعی
روی بر روی بت منظور کن
صورت اخلاص من پوشیده نیست
چشم بد یارب ز حسنش دور کن
همچو لاله دل بسوز و روی دل
چون گل زرد از غمش رنجور کن
ای عزیز من که گفتت بنده را
دایماً از وصل خود مهجور کن
گر به دارت می زند زان دم مزن
چشم دل بر حالت منصور کن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.