هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از روزگار خوش گذشته و عشق از دست رفته خود یاد می‌کند. او از غم و اندوهی که بر او چیره شده و بی‌توجهی معشوق به حال زارش شکایت دارد. شاعر با توصیف زیبایی‌های معشوق و تأثیر هجران او بر زندگی‌اش، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عاشقانه و احساسات عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۱۷۸

آن خوشدلی کجا شد و آن روزگار من
وآن قامت چو سرو روان نگار من

کارم ز دست رفته و بارم ز غم به دل
از روی مرحمت نظری کن به کار من

زان رو به کوی دوست گذارم نمی فتد
بگرفت اشک دیده ی من رهگذار من

غم دامنم گرفت به دست جفا از آنک
یک لحظه غم نمی خوردم غمگسار من

ای نور هر دو دیده ز هجران روی تو
آشفته همچو زلف تو شد روزگار من

بودم ز لعل باده ی تو مست و بی خبر
بشکست چشم مست تو جانا خمار من

زاری من گرفت جهانی به هجر و او
هرگز نظر نکرد به احوال زار من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.