هوش مصنوعی: شاعر از درد هجران و عشق ناکام خود می‌نالد و از جفای زمانه شکایت دارد. او با اشاره به داستان یعقوب و پیراهن یوسف، عمق غم خود را نشان می‌دهد و از معشوق می‌خواهد که دل شکسته‌اش را بیشتر نیازرد. شاعر با بیان سوختن در آتش غم و تشبیه دل به آهن، شدت رنج خود را توصیف می‌کند و در پایان، با آرزوی بازگشت معشوق، از شوق گفتن نام او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اشارات ادبی (مانند یعقوب و پیراهن یوسف) برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۱۷۹

زمانه تا به کی آخر جفا کند بر من
به آتش غم هجران بسوزدم خرمن

نسیم زلف تو گر بشنوم ز باد صبا
چنان بود که به یعقوب بوی پیراهن

شکسته دل منم از تاب هجر تو زین بیش
دل حزین مرا همچو زلف خود مشکن

نسوخت بر من مسکین دلت نشاید گفت
تو نام دل منهش کان دلیست از آهن

بیا و بر سر و چشم جهان نشین عمری
که رفته ای ز بر من چنانچه جان ز بدن

اگر برم به زبان نام تو ز غایت شوق
هراز بار بشویم به مشک ناب دهن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.