هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج عاشق از هجران معشوق است. شاعر از چشمان معشوق به عنوان مایه درمان یاد می‌کند و از غم عشق و بی‌قراری دلش می‌نالد. او از معشوق می‌خواهد که بر او رحم کند و حتی یک شب مهمانش باشد. در نهایت، شاعر از بیان راز عشق معشوقش هراس دارد و می‌گوید هرچه می‌گویند در شأن اوست.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و مناسب مخاطبان با درک ادبی و عاطفی بالاتر است.

شمارهٔ ۱۱۸۰

ای دو چشمت مایه درمان من
تا به کی باشد بلا بر جان من

از غم عشقت بگو ای سنگدل
چند باشد در غمت افغان من

جز لب لعل تو ای آب حیات
هیچ نبود در جهان درمان من

این دل سرگشته بیچاره ام
چون کنم چون نیست در فرمان من

دل به جان آمد ز هجران چون کنم
نیست رحمی بر منش جانان من

در سر کار غمش .........
........... سر و سامان من

من ز چشم آرم شراب از دل کباب
گر تو باشی یک شبی مهمان من

راز عشقش چون بگویم مدّعی
هرچه می گوئی بگو در شان من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.