هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق نافرجام خود می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که روی خود را از او پنهان نکند، زیرا دوری او باعث ناراحتی و بی‌قراری شاعر شده است. شاعر از دست دادن آرامش، صبر و عقل خود را به پای معشوق می‌گذارد و از او می‌خواهد که به یاد او باشد. او همچنین از مقایسه عشق خود با داستان‌های عاشقانه معروف مانند خسرو و شیرین یاد می‌کند و بیان می‌کند که عشق او از این داستان‌ها گذر کرده است. در نهایت، شاعر از ناتوانی و ضعف خود در هجران معشوق می‌گوید و از اینکه هیچ بهره‌ای از شادی وصال ندارد، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۱۸۱

مکن تو روی چو خورشید خود نهان از من
که در فراق برآمد دو صد فغان از من

روان به پای تو کردم دلی که بود مرا
قرار و صبر و خرد بستدی روان از من

چو سرو ناز اگر سوی باغ بخرامی
به جای زر به نثار قدت روان از من

صبا برو بر یار شکسته پیمانم
بپرس دلبر ما را به صد زبان از من

پس از سلام و تحیت چو بی شمار دهی
بگو بگوی خدا را به دلستان از من

که رفت تا تو برفتی قرار از دل ما
چراست آن رخ زیبا چنین نهان از من

گذشت عشق من و تو ز خسرو و شیرین
از آن زنند به هر کوچه داستان از من

به هجر روی تو بس ناتوان و مسکینم
ببرد عشق رخت طاقت و توان از من

چو نیست هیچ نصیبم ز شادی شب وصل
ملول من ز جهان در غم و جهان از من
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.