هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق ناکام خود می‌نالد و از ستم‌های زمانه و معشوق ستمگر شکایت می‌کند. او از غم و اندوهی که بر دلش سنگینی می‌کند سخن می‌گوید و یادآوری خیال معشوق را دلیل رنجش می‌داند. شاعر همچنین به قدرت و عدالت معشوق اشاره می‌کند که بر هر دو جهان حکم‌فرماست.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و غم‌انگیز است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناختی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۱۸۵

آه از ستم زمانه ی دون
کاو کرد مرا جگر پر از خون

از درد فراق آن دلارام
از دیده روان شدست جیحون

قدی چو الف که بود ما را
از تاب فراق کرد چون نون

لیلی صفتا منم ز شوقت
سرگشته به کوه و دشت مجنون

عشق رخت ای بت ستمگر
نتوان که ز دل کنیم بیرون

از دیده نمی رود خیالت
یادم نکنی ز بخت وارون

چشم تو بریخت خون دلها
هردم به هزار مکر و افسون

آب رخ ما ز آتش هجر
کردی تو به خاک راه هامون

بر هر دو جهان تو حاکمی عدل
ما را نرسد چگونه و چون
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.