۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸۶

ای بت سنگین دل سیمین بدن
مه رخ شکّرلب شیرین دهن

نیست چو روی تو رخ آفتاب
نیست به بالای تو سرو چمن

پیش دهان شکرینت دگر
طوطی خوش گوی نگوید سخن

جور مفرمای بتا بیش ازین
نیش فراقت به دل ما مزن

گر قدمی می نهی از روی لطف
ای بت دلخواه به بیت الحزن

جان کنمت پیشکش و سر فدا
گر تو درآیی به در آغوش من

گر گذری بر سر خاکم کنی
من ز محبّت بدرانم کفن

از سر اخلاص و محبّت بیا
هم ز جهان بیخ ستم را بکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.