هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و دوری از معشوق گلعذار می‌نالد و از غم و اندوهی که بر دلش سنگینی می‌کند سخن می‌گوید. او از روزگار ناسپاس شکایت کرده و از دل پریشان خود می‌گوید. در ادامه، به زیبایی‌های طبیعت و نشانه‌های قدرت پروردگار اشاره می‌کند و در پایان، از خداوند طلب بخشش و رحمت می‌نماید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۱۸۸

هجران آن صنم گلعذار بین
وز خون دیده روی جهان لاله زار بین

کارم ز غم خراب و به دل بار هجر یار
از روزگار سفله مرا کار و بار بین

ای دل چو زلف یار پریشانیت چه سود
از ما مبین تو این همه از روزگار بین

ای باده نوش، مستی شب را مبین دمی
یک لحظه با خود آی و صبوح خمار بین

در فصل نوبهار و همه رنگ مختلف
در بوستان ز صانع پروردگار بین

از آب تلخ و شور که در بحر ممکنست
اندر دل صدف تو دُر شاهوار بین

یارب مبین گناه من و حال آن مپرس
از روی مرحمت به من شرمسار بین
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.