هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق خود میگوید. او از سرگردانی در راه عشق، حسرت دیدار، و تحمل جور و ستم معشوق سخن میگوید، اما با وجود همه اینها، عشق و دلبستگی او به معشوق چنان است که نمیتواند از او روی بگرداند. شعر با توصیف زیبایی و تندخویی معشوق و تأثیر عمیق او بر شاعر پایان مییابد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده در شعر، درک آن را برای سنین پایینتر دشوار میکند.
شمارهٔ ۱۱۹۳
جان بدادم در فراق روی او
چند سرگردان شوم در کوی او
دیده ی حسرت نهاده بر رهم
تا مگر باری ببینم روی او
خوبرو یاریست لیکن تندخوی
دل به جان آمد مرا از خوی او
از دل خود رشک می آید مرا
تا چرا گشتست هم زانوی او
با همه جوری که از او می برم
ناگزیرم ناگزیر از روی او
رو نگردانم ز دست یار خویش
تیغ جور ار بارد از باروی او
خوش نسیمی می دمد از صبحدم
می روم گرد جهان بر بوی او
گر جهان سر تا به سر حوری شود
دیده ی جان باشدم بر سوی او
چند سرگردان شوم در کوی او
دیده ی حسرت نهاده بر رهم
تا مگر باری ببینم روی او
خوبرو یاریست لیکن تندخوی
دل به جان آمد مرا از خوی او
از دل خود رشک می آید مرا
تا چرا گشتست هم زانوی او
با همه جوری که از او می برم
ناگزیرم ناگزیر از روی او
رو نگردانم ز دست یار خویش
تیغ جور ار بارد از باروی او
خوش نسیمی می دمد از صبحدم
می روم گرد جهان بر بوی او
گر جهان سر تا به سر حوری شود
دیده ی جان باشدم بر سوی او
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.