هوش مصنوعی:
شاعر در این اشعار از درد فراق و عشق ناکام مینالد و از هجران معشوق شکایت میکند. او با بیان احساسات عمیق خود، از ناتوانی در تحمل این درد سخن میگوید و از معشوق میخواهد که به رنجهایش پایان دهد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاطفی عمیق و درد عشق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری داشته باشد.
شمارهٔ ۱۱۹۴
ای دو دیده چون کنم درمان ندارد درد تو
در غم عشقت دل تنگم نباشد مرد تو
گفته بودم جان شیرین را که در کارت کنم
چون بدیدم این محقّر نیست اندر خورد تو
درد بر دردم به دل تا کی کنی از روز هجر
ای عزیز من بگو تا کی ببینم درد تو
بیش ازین از تیغ هجرانم میازار ای نگار
در جهان آخر بگو تا کیست هم آورد تو
در سرابستان چو دیدم قامتت گفتم کجاست
سرو بستان تا به جان و دل بچیند درد تو
در غم عشقت دل تنگم نباشد مرد تو
گفته بودم جان شیرین را که در کارت کنم
چون بدیدم این محقّر نیست اندر خورد تو
درد بر دردم به دل تا کی کنی از روز هجر
ای عزیز من بگو تا کی ببینم درد تو
بیش ازین از تیغ هجرانم میازار ای نگار
در جهان آخر بگو تا کیست هم آورد تو
در سرابستان چو دیدم قامتت گفتم کجاست
سرو بستان تا به جان و دل بچیند درد تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.