۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۹۵

گر کشم بار کسی هم بار تو
ور خورم خاری هم از گلزار تو

گر تو را از من فراغت حاصلست
چون فراغت باشدم از کار تو

یک نظر از لطف گر بر ما کنی
سرچه باشد جان کنم ایثار تو

دست بوسم زود و در پایت فتم
همچو دامن کوری اغیار تو

ای گل رنگین منم در صبحدم
از دل و جان بلبل بازار تو

تا به کی در بند دلداران بود
ای دل من جانم از پندار تو

گر ز من بارست بر خاطر ترا
ای عزیز من نخواهم بار تو

گرچه شادی بر غم حالم ولی
من شدم از جان و دل غمخوار تو

گرچه آزردی مرا از داغ هجر
من نخواهم در جهان آزار تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.