هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق ناکام و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او از این که معشوقش به دیگران توجه دارد و خودش را خوار و بی‌ارزش می‌بیند، شکایت می‌کند. با وجود تمام آزارها، هنوز هم از عشق معشوق بهره‌ای دارد، اما در نهایت اعلام می‌کند که از این رابطه بیزار شده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاطفی عمیق، ناامیدی و درد عشق ناکام است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل این احساسات نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۱۹۷

ندارم دل که دل بردارم از تو
اگرچه هست بس آزارم از تو

گل وصلت به دست دیگرانست
نصیب آخر چرا شد خارم از تو

عزیز بس کسی بودم نگارا
کنون چون خاک باری خوارم از تو

بپرس از روی زرد و آه سردم
کنون چون گرم شد بازارم از تو

اگر یاری و دلداری چنین است
برو جانا که من بیزارم از تو

چرا باری نباشد بر درت بار
ولی بر دل بود بس بارم از تو

نهال قامتت خوش در برآمد
بحمدالله که برخوردارم از تو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.