۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰۲

جانان کدام دل که نگشتست رام تو
و آن کیست کاو نشد به ارادت غلام تو

جز نام دوست ورد زبانم نمی شود
در هر نفس که می زنم اوّل به نام تو

ناکامی جهان ز جهانت گر آرزوست
خوش باش زان جهت که جهان شد به کام تو

هر چند خون این دل بیچاره خورده است
بادا شراب عیش همیشه به جام تو

محرم بجز نسیم صبا نیست هیچکس
کز من برد پیامی و آرد سلام تو

دانی چه فتنه ایست که افتاد در جهان
زان چشم آهوانه و زلف چو شام تو

ای دل هوای زلف معنبر چه می کنی
در غم بسوختیم ز سودای خام تو

آن دام و دانه ای که تو داری ز زلف و خال
آخر کدام مرغ نیفتد به دام تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.