۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰۴

ای دل به درد عشق ندارم دوای تو
تا کی کشم بگو من مسکین جفای تو

تا دیده دید قامت و بالای آن نگار
زان رو همیشه هست به جانم بلای تو

تا هست از جهان رمقی و از جهان رگی
بیرون نمی رود ز سر من هوای تو

غایب مشو ز دیده ی معنی دو دیده ام
دل هست مسکن تو و جانم سرای تو

جانا اگر رضای تو بر خون ماست سهل
از جان توان گذشت مقدّم رضای تو

سلطانی جهان به نظر می نیایدم
زیرا که هست از دل و جان او گدای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.