۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰۵

گشتم از جان بنده بالای تو
سر فدای روی شهر آرای تو

چون ز من بر بود آرام و قرار
جان به شوخی غمزه ی شهلای تو

سرو جان بگذر زمانی سوی ما
تا بمالم روی را در پای تو

زلفت شبرنگت به روی آشفته کن
تا شود مشک ختن لالای تو

سرو اگر در باغ بیند قامتت
از قد افتد بی شک از بالای تو

ای دو چشم من تو می دانی ز چشم
برد خوابم نرگس رعنای تو

گر به جانم می کنی حکمت روان
نیست رایی در جهان جز رای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.