هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وفاداری خود به معشوق سخن می‌گوید، اما از جفا و بیتوجهی معشوق نیز شکایت دارد. او از رنج‌های فراوانی که در راه عشق متحمل شده می‌نویسد و از این که معشوق به او بی‌اعتنایی می‌کند، اظهار ناراحتی می‌کند. با این حال، عشق و وفاداری او همچنان پابرجاست و حاضر است جان خود را فدای رضای معشوق کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ایثار و رنج عشق ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۲۰۶

جانم به لب رسید ز جور و جفای تو
تا کی کشم ملامت هرکس برای تو

چندانکه می کشم ز جفای تو جورها
از دل به در نمی رود ای جان وفای تو

جانا به خون جان منت گر رضا بود
جان را چه وقع ست مقدّم رضای تو

گفتم به دل که ای دل بیچاره چاره چیست
بالای همچو سرو روان شد بلای تو

تا کی کشم ملامت و تا کی برم عنا
کردم جهان و جان به سر ماجرای تو

دل رفت از بر من و جان نیز در خطر
وآنگه بگو که می دهدم خونبهای تو

بیگانه شد ز جان و جهان ای صنم چرا
هرکس که شد ز جمله جهان آشنای تو

آخر تو کیستی و من ذره چیستم
تو پادشاه هر دو جهان من گدای تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.