هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد فراق و هجران معشوق شکایت می‌کند و از او التماس می‌کند که با وصال خود، مرهمی بر دل مجروح او باشد. معشوق با بی‌اعتنایی و خشونت پاسخ می‌دهد و شاعر از بی‌وفایی دنیا و مردم شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۲۲۴

تشنه درد فراقت منم ای جان در ده
جرعه ای زان لب لعلت که کند ما را به

دلم از تیغ فراق رخ تو مجروحست
مرهمی از شب وصلت به من بی دل نه

این سخن چون بشنید از من مسکین فی الحال
ترک سرمست برآشفت و کمان کرد به زه

تیر مژگان به کمان خانه ابروش نهاد
آنچنان بر دل ما زد که فلک گفتا زه

دیده بگشای و نظر سوی من خسته فکن
که مرا رنگ رخ از هجر تو شد همچون به

گفته بودند زکاتی تو بخواه از حسنش
بوسه ای خواستم از لعل لبش گفتا ده

گفتم از لطف خدا چون تو جمالی داری
خطر چشم بدان را تو زکاتی می ده

روزگاری عجب و خلق جهان بوالعجبند
نشناسند کسی را که که که بود که مه
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.