۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲۷

گر کند میل جفا دلبر من گویم چه
ور دهد ترک من و عهد وفا گویم چه

دل ببرد از من و خون ریزدم اکنون از چشم
دارد این جرم بر این خسته روا گویم چه

پادشاهیست اگر جان بنوازد به کرم
ور براند ز سر کوی گدا گویم چه

گر طبیبان جهان درد دل خسته کنند
از لب لعل تو ای دوست دوا گویم چه

گفته ای دیده بدوز از قد و بالای چو سرو
سرو قدّش چو کند نشو و نما گویم چه

من به دیدار شده قانع از آن روی چو ماه
گر بگوید به سر کو تو میا گویم چه

گر بگوید شب دلخواه به امّید وصال
تو بده جان و جهان را به بها گویم چه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.