هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و جور زمانه می‌نالد و از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از هجران معشوق، آتش فراق، و سرگشتگی دل خود در میان خال و زلف یار شکایت دارد و با بیان احساسات عاشقانه، از گذرا بودن عمر و ناپایداری زندگی گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، بیان احساسات پیچیده و استفاده از استعاره‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۲۴۸

فریاد ز جور این زمانه
وز دست جفای آن یگانه

خون دل من ز هجر رویت
گشتست ز دیده ام روانه

مخمور فراق بامدادان
مستست ز باده شبانه

فریاد که آتش فراقش
هر لحظه همی زند زبانه

بربود دلم ز دست باری
دلبر به دو چشم آهوانه

مسکین دل من ز خال و زلفش
سرگشته چو گوست در میانه

چون سرو سهی جویباری
تا چند کنی ز ما کرانه

تا جان به جهان بود نگارا
فریاد زنیم عاشقانه

از خون جگر که رفتم از چشم
بگرفت به روی ما نشانه

عمری تو و چیست خوشتر از عمر
فریاد که نیست جاودانه
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.