هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن میگوید و از معشوق خود میخواهد که بازگردد و با نگاهی مهربانانه به او بنگرد. او از درد فراق و بیقراری خود میگوید و از معشوق میخواهد که به او رحم کند و شبی را به وصلش اختصاص دهد. شاعر با توصیف زیباییهای معشوق، مانند چشمان آهوگون و موهای پرتابش، عشق خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده در شعر، درک آن را برای گروههای سنی پایینتر دشوار میکند.
شمارهٔ ۱۲۴۹
دو دیده بر سر راهت نهاده ام بازآی
بلا و غصّه ازین بیش بر جهان مفزای
بگیر دست ضعیفم به وصل خویش شبی
مبر چو گیسوی پرتاب خویشتن در پای
اگرچه عهد ببستی ولی یقینم بود
که هر سخن که بگویی نیاوری بر جای
بیا و یک نظر از روی مهر با ما کن
که هست روی چو خورشید تو جهان آرای
قسم به چشم چو آهوی تو که سرمستم
به بوی آن دو سر زلف شوخ غالیه سای
به روی و موی تو آنگه به طاق ابرویت
به بوس آن دو لب لعل و شهد شکرخای
گر از فراق تو جانم به لب رسید از غم
ز روی لطف ترحّم کن و شبی بازآی
که تا به دیده تحقیق بنگری در ما
که بی تو چون بگدازم به هجر جان فرسای
ز دست روز فراقت چو چنگ بخروشم
به حسرت شب وصلت ز ناله ام چون نای
بلا و غصّه ازین بیش بر جهان مفزای
بگیر دست ضعیفم به وصل خویش شبی
مبر چو گیسوی پرتاب خویشتن در پای
اگرچه عهد ببستی ولی یقینم بود
که هر سخن که بگویی نیاوری بر جای
بیا و یک نظر از روی مهر با ما کن
که هست روی چو خورشید تو جهان آرای
قسم به چشم چو آهوی تو که سرمستم
به بوی آن دو سر زلف شوخ غالیه سای
به روی و موی تو آنگه به طاق ابرویت
به بوس آن دو لب لعل و شهد شکرخای
گر از فراق تو جانم به لب رسید از غم
ز روی لطف ترحّم کن و شبی بازآی
که تا به دیده تحقیق بنگری در ما
که بی تو چون بگدازم به هجر جان فرسای
ز دست روز فراقت چو چنگ بخروشم
به حسرت شب وصلت ز ناله ام چون نای
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.