هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق می‌گوید و از غم و اندوهی که در دل دارد سخن می‌راند. او از یار سنگدل خود شکایت می‌کند که با وجود زیبایی و مهربانی‌اش، هرگز به دلشده‌اش توجهی نکرده است. شاعر با تصاویری مانند سیل خون از چشمانش و سرو ایستاده در کنار جوی آب، عمق غم و ناامیدی خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که با درد و رنج همراه است و درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۲۵۳

تا کی دلا به دام غمش اوفتاده ای
صد داغش از فراق به جانم نهاده ای

تا چند جان به زلف دلاویز بسته ای
تا سیل خون ز دیده روانم گشاده ای

ای ماه مهربان چو سر زلف خویشتن
بردی ز دست ما دل و بر باد داده ای

چون سرو ایستاده ای به لب جوی در چمن
هرگز ز لب تو کام دل ما نداده ای

کی بر منت نظر بود ای یار سنگ دل
مغرور حسن خویشتن و مست باده ای

ما در غمت نشسته به خاک رهیم و تو
مانند سرو بر لب جو ایستاده ای

ای اشک تا به چند بیفتی به خاک راه
گویند در جهان که تو معروف زاده ای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.