هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از حسرت و جستجوی عشق، درد فراق، و توصیف زیبایی معشوق سخن می‌گوید. شاعر از باد صبا می‌خواهد که بوی زلف معشوق را بیاورد و از دل‌هایی که مانند گوی در میدان جفا بازی می‌شوند، شکایت می‌کند. همچنین، او از شادی دشمنان و غم دوستان در فراق یار می‌گوید و در پایان، از قصه درد جهان با جزئیات یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند درد فراق و جفا نیاز به درک عاطفی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۱۲۵۵

عاشقانت را دگر در جست و جو آورده ای
طالبان وصل را در گفت و گو آورده ای

نکهت عنبر همی یابد دماغ جان مگر
ای صبا از زلف دلدارم تو بو آورده ای

تار زلفت ساختی چوگان به میدان جفا
بی دلان را دل به نزد خود چو گوی آورده ای

هرکسی دارند عشق چشمه نوشت ولی
بادپیمایان چو خاک ره به کوی آورده ای

من چنین محروم و محزون در فراق یار و تو
ای دل آخر با نگارم رو به روی آورده ای

دشمنانم را به هجرم شاد و خرّم کرده ای
دوستانت را ز دیده خون به جوی آورده ای

چون نسیم صبحدم آمد ز کویش گفتمش
قصّه درد جهان را مو به مو آورده ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.