۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۶۱

گرفت از رشک رویت ماه تابی
که چون رویت نباشد ماهتابی

به ظلمات شب هجران اسیرم
مگر روزی برآید آفتابی

در این آتش که من بودم ز هجران
نزد بر روی من جز دیده آبی

به امید خیال روی خوبت
به جان تو که مشتاقم به خوابی

دلم بر آتش هجرت کبابست
ز وصلت شکّری ده یا کبابی

ندارم چاره ای با چشم مستش
ز عشقش می کشم هر دم عذابی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.