۱۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۶۲

دلا این عشق بازی تا به کی بی
شب هجرش درازی تا به کی بی

سهی سروا مکن جز راستی هیچ
بهل بازی که بازی تا به کی بی

زبان با ما دلت با دیگرانست
بگو این حقّه بازی تا به کی بی

دلم در بوته هجران به زاری
نگویی جان گدازی تا به کی بی

کبوتروار شد در مهربانی
مجو دوری که بازی تا به کی بی

مکن مر دوستان را خوار و غمخوار
چنین دشمن نوازی تا به کی بی

نیاز ما به وصلت هست بسیار
تو را این بی نیازی تا به کی بی

سرافکندست نرگس پیش چشمت
ترا این سرفرازی تا به کی بی

مرا خرقه به خون دیده پالود
به خون جامه نمازی تا به کی بی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.