هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن میگوید. او از لبهای معشوق بهعنوان منبع حیات و شادی یاد میکند و بیان میکند که بدون آن، زندگی برایش بیمعناست. شاعر از وفاداری و ثبات قدم در راه عشق میگوید و آرزو میکند که معشوق هر سال به او توجه کند. او همچنین از تشنگی خود برای لبهای شیرین معشوق میگوید و بیان میکند که هیچ چیز دیگری نمیتواند جای آن را بگیرد. در نهایت، شاعر از عشق به معشوق بهعنوان یک جهانگیر یاد میکند که قلب او را تسخیر کرده است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، این شعر متعلق به ادبیات کلاسیک است و برای درک کامل آن، نیاز به آشنایی با سبک و زبان شعر کلاسیک فارسی وجود دارد.
شمارهٔ ۱۲۶۳
زان لعل لبم بده زکاتی
تا در تن ما کنی حیاتی
چون شکّر آن لبم ندادی
ای جان و جهان کم از زکاتی
از دوست جز این قدر نخواهم
کاندر قدمش بود ثباتی
بر خط لبم دهد به هر سال
آن نور دو دیدگان براتی
در سیهی دیده گو قلم زن
گر زآنکه نیابد او دواتی
من تشنه آن لب چو قندم
سودم نکند لب فراتی
در عرصه عشقت ای جهانگیر
شاه دل من شدست ماتی
تا در تن ما کنی حیاتی
چون شکّر آن لبم ندادی
ای جان و جهان کم از زکاتی
از دوست جز این قدر نخواهم
کاندر قدمش بود ثباتی
بر خط لبم دهد به هر سال
آن نور دو دیدگان براتی
در سیهی دیده گو قلم زن
گر زآنکه نیابد او دواتی
من تشنه آن لب چو قندم
سودم نکند لب فراتی
در عرصه عشقت ای جهانگیر
شاه دل من شدست ماتی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.