هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید، از مستی عشق و درد فراق شکایت می‌کند و از بی‌وفایی یار گله می‌کند. او از رنج‌های عشق و ناپایداری عهد یاران می‌نالد و آرزوی تندرستی و درمان درد خود را دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه‌ی عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکایت از بی‌وفایی و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۲۶۴

ای دل ز شراب عشق مستی
در زلف نگار پای بستی

تا چند نظر ز دور کردن
بیزار شدم ز بت پرستی

ای جان و جهان تو خاطر ما
بسیار به خار جور خستی

دانی که چو زلف عهد یاران
بشکستی و زود باز رستی

با مدّعیان بد سرانجام
بر رغم من ای پسر نشستی

رنجور غم فراق گشتم
تا درد مرا دوا فرستی

بندیش که در جهان چه خواهد
رنجور به غیر تندرستی

فریاد و فغان که نیست ما را
با عشق رخ تو نام هستی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.