هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اشتیاق به معشوق و رنج فراق سخن می‌گوید. او از خدا می‌خواهد تا دل معشوق را به سوی او نرم کند و از درد دوری شکایت دارد. عقل به او می‌گوید که چنین نعمتی (وصال معشوق) به آسانی به دست نمی‌آید. شاعر ابراز می‌کند که از غیرت چشم از دیگران می‌بندد تا در فراق معشوق متهم نشود. حضور خیال معشوق را نعمتی برای جان خود می‌داند و بوسیدن پای معشوق را بالاترین سعادت در جهان می‌شمارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۲۶۸

ای مسلمانان خدا را همّتی
تا کند دلدار با من رحمتی

از وصالش هر زمان بنوازدم
کز فراق افتاده ام در زحمتی

در غم وصل تو بودم عقل گفت
کی گدایی یافت زین سان نعمتی

دیده نگشایم ز غیرت بر کسی
در فراقت تا نباشد تهمتی

چون خیالت بگذرد بر چشم من
می نهد بر دیده ی جان منّتی

گر دهد دست آنکه بوسم پای تو
در جهان زین به نباشد دولتی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.