هوش مصنوعی: شاعر از درد فراق و جفای معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود تمام رنج‌ها، عشق او پایان‌ناپذیر است. او از روزگار و معشوق شکایت دارد اما در نهایت امیدوار به لطف و عنایت است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عارفانه است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و فراق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۲۷۰

گفتم ز جور دوست بگویم حکایتی
نگذاردم وفا که نویسم شکایتی

دردم نمی رسد ز فراقش به آخری
شوقم چه جور دوست ندارد نهایتی

در ملک دل که بود خراب از جفای چرخ
سلطان عشق باز برافراشت رایتی

من منتظر نشسته چه باشد که بنگری
در حال این شکسته به چشم عنایتی

جانم به لب رسید ز دست جفای تو
وقتست اگر کنی دل ما را رعایتی

کار جهان خراب شد از جور روزگار
معلوم کرده ای و نکردی حمایتی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.