هوش مصنوعی: شاعر از بی‌پایانی غم و بی‌مهری معشوق شکایت می‌کند و می‌پرسد تا کی باید این ستم را تحمل کند. او به وعده‌های دروغین معشوق اشاره می‌کند و از بی‌وفایی او می‌نالد. شاعر همچنین از بی‌تفاوتی معشوق در برابر اشتیاق خود گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاطفی عمیق و پیچیده مانند غم، بی‌وفایی و شکایت از معشوق است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۲۷۱

دردا که نیست روز غمت را نهایتی
تا کی نباشدت سوی یاران عنایتی

تا چند بر دل من مسکین ستم کنی
باشد جفا و جور تو را نیز غایتی

گفتی وفا کنم نکنی گفتمت به عهد
آری بود وفای تو جانا حکایتی

چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول
از دل به دل نمی کند آخر سرایتی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.