هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق می‌گوید. او از بی‌وفایی و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند که تمام روزگارش را با غم سپری کرده است. شاعر حتی از تولد خود نیز اظهار پشیمانی می‌کند و آرزو می‌کند کاش هرگز به دنیا نمی‌آمد. او معشوق را به خاطر رفتار سختگیرانه و بی‌رحمش سرزنش می‌کند و دل خود را به پرنده‌ای تشبیه می‌کند که در دام عشق معشوق گرفتار شده است. در پایان، شاعر تأکید می‌کند که در تمام جهان، کسی به زیبایی و جذابیت معشوق وجود ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات شدید مانند ناامیدی، پشیمانی و درد عشق نافرجام است که درک و پردازش آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات منفی مانند پشیمانی از تولد هستند که برای سنین پایین مناسب نیست.

شمارهٔ ۱۲۷۳

ز کوی دوست آمد شاد بادی
ولی از ما نکرد او باز یادی

نگشتم شادمان از وصل و هردم
مرا بر دل ز غم باری نهادی

به شاگردی وصلش جان بدادم
ندیدم زین صفت من اوستادی

از ایامم چو جز غم نیست روزی
مرا خود کاشکی مادر نزادی

اگرنه همچو خاکم خوار کردی
به باد جور ما را چون بدادی

وگرنه مرغ زیرک بودی این دل
به دام عشق رویت کی فتادی

جهان را سر به سر پیمود دیده
ندیده مثل تو یک حور زادی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.