هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناامیدی و دلشکستگی خود از یک رابطه عاطفی میگوید. او از بیوفایی و تغییر رفتار معشوق شکایت دارد و بیان میکند که دیگر به قول و عهد او اعتمادی نیست. شاعر همچنین از بیتوجهی معشوق به احوالش گلایه کرده و این رفتار را شبیه دشمنی میداند. در پایان، او از معشوق میخواهد که پس از رسیدن به خواستههایش، جهان را به حسودان نسپارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاطفی عمیق و دلشکستگی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۲۸۲
چه جرم رفت که یکباره مهر ببریدی
چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند
که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
هزار بار بگفتم که نشنوی زنهار
ز دوستان سخن دشمنان و نشنیدی
بگفتیم که به کام دلت رسانم زود
به کام دل نه ولیکن به جان رسانیدی
چه دوستیست که احوال ما نمی پرسی
چه دشمنیست که از یار خویش ببریدی
چه حالتیست که با بندگان نپردازی
چه صورتیست که از دوستان ببرّیدی
جهان ز دست مده بعد ازین به کام حسود
کنون [که] کام دل خویش از جهان دیدی
چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند
که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
هزار بار بگفتم که نشنوی زنهار
ز دوستان سخن دشمنان و نشنیدی
بگفتیم که به کام دلت رسانم زود
به کام دل نه ولیکن به جان رسانیدی
چه دوستیست که احوال ما نمی پرسی
چه دشمنیست که از یار خویش ببریدی
چه حالتیست که با بندگان نپردازی
چه صورتیست که از دوستان ببرّیدی
جهان ز دست مده بعد ازین به کام حسود
کنون [که] کام دل خویش از جهان دیدی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.