۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۸۳

گر شبی روی چو ماه تو دو چشمم دیدی
کی چنین شیفته در گرد جهان گردیدی

دل من گر قد چون سرو تو دیدی در باغ
درد از آن قامت و بالای تو در دم چیدی

راستی گر ننهادی به خطت سر چو قلم
آن همه سرزنش از خلق جهان نشنیدی

گرچه امّید شب وصل تو دادی دل ما
بی رخ همچو خور دوست کی آرامیدی

گر خیال تو ندادی ره ما در بستان
کی ز بستان وصالت دل ما گل چیدی

روی تو عید سعیدست و دو ابروت هلال
خود که دیدست هلال دو چنین در عیدی

گر بدیدی که ز هجران چه به ما می گذرد
بی شک و شایبه بر حال جهان بخشیدی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.