هوش مصنوعی: شاعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن شکایت می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به این وضعیت پایان دهد، زیرا با وجود عشق و فداکاری‌هایش، تنها خارهای ناامیدی نصیبش شده است. شاعر احساس می‌کند که معشوق او را تحقیر کرده و به او بی‌اعتنایی کرده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و روانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۲۸۵

مگر با ما سر یاری نداری
بگو تا کی کشم این بردباری

ز من دل بستدی کردی مرا خوار
چنین باشد نگارا شرط یاری

عزیز من عزیزم داشت دایم
تحمّل چون کنم زین بیش خواری

دلم بردی و کردی قصد جانم
نباشد این طریق دوستداری

چو سلطانان که در صحرا بتازند
فرس را در پی شیر شکاری

بیفکندی و بر فتراک بستی
دلم را و مرا کشتی به زاری

به آب دیده پروردم گلی را
که کرد اندر جهان این بردباری

کنون زان گل نصیبم نیست جز خار
نگویی آخر ای دل در چه کاری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.