هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد و اشتیاق شاعر به معشوق است. شاعر با زبانی پراحساس از عشق، فداکاری و جدایی میگوید و از معشوق میخواهد که یا به او توجه کند یا جانش را بگیرد. همچنین، او خود را به بلبلی محبوس در قفس تشبیه میکند و از معشوق میخواهد که او را آزاد کند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند فداکاری و جدایی ممکن است برای گروههای سنی پایین نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۲۹۶
ای دل به سر کویش رو گر هوسی داری
جان در قدمش انداز گر خود نفسی داری
یا کام دلم از لب یک لحظه بده جانا
یا جان بستان از من تو بنده بسی داری
در پای شهید عشق چون کشته شوم آخر
دریاب دل ما را گر دست رسی داری
من بلبل بستانم محزون نه روا باشد
پر بسته مرا تا کی اندر قفسی داری
حرفی ز فراق تو کردیم بیان دانی
ای نور دو چشمم گر در خانه کسی داری
ای خاطر تو گوهر دریای محیطی تو
در گرد جهان می گرد باری ز خسی داری
خال لب شیرینت دانی به چه می ماند
گویی شکرستان را شحنه مگسی داری
جان در قدمش انداز گر خود نفسی داری
یا کام دلم از لب یک لحظه بده جانا
یا جان بستان از من تو بنده بسی داری
در پای شهید عشق چون کشته شوم آخر
دریاب دل ما را گر دست رسی داری
من بلبل بستانم محزون نه روا باشد
پر بسته مرا تا کی اندر قفسی داری
حرفی ز فراق تو کردیم بیان دانی
ای نور دو چشمم گر در خانه کسی داری
ای خاطر تو گوهر دریای محیطی تو
در گرد جهان می گرد باری ز خسی داری
خال لب شیرینت دانی به چه می ماند
گویی شکرستان را شحنه مگسی داری
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.