هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و هجران مینالد و از بیوفایی معشوق شکایت میکند. او با خطاب به دل خود، از عشق بیپاسخ و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید و بیان میکند که معشوق به رغم سلطنت بر دلش، میل به گدا (عاشق) ندارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق، هجران و رنجهای روحی است که درک آنها برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، این نوع اشعار معمولاً برای سنین بالاتر که تجربههای عاطفی بیشتری دارند، جذابتر است.
شمارهٔ ۱۲۹۷
ای دل به درد عشقش دانم دوا نداری
یک دم خیال رویش از خود جدا نداری
ای دل به درد هجران تا کی صبور باشم
ای نور هر دو دیده ترس از خدا نداری
کارت جفاست بر من تا کی توان کشیدن
مشکل که یک سر مو در دل وفا نداری
این درد با که گویم مسکین دل جفاکش
چون نزد او رسولی بیش از صبا نداری
تا گویدش که جانم بر لب رسید از غم
زین بیش جور بر من دانم روا نداری
من جز وفا گناهی بر خود نمی شناسم
لیکن تو بر ضعیفان غیر از جفا نداری
سلطانی جهان شد بر تو مقرّر ای دل
لیکن چه سود چون تو میل گدا نداری
یک دم خیال رویش از خود جدا نداری
ای دل به درد هجران تا کی صبور باشم
ای نور هر دو دیده ترس از خدا نداری
کارت جفاست بر من تا کی توان کشیدن
مشکل که یک سر مو در دل وفا نداری
این درد با که گویم مسکین دل جفاکش
چون نزد او رسولی بیش از صبا نداری
تا گویدش که جانم بر لب رسید از غم
زین بیش جور بر من دانم روا نداری
من جز وفا گناهی بر خود نمی شناسم
لیکن تو بر ضعیفان غیر از جفا نداری
سلطانی جهان شد بر تو مقرّر ای دل
لیکن چه سود چون تو میل گدا نداری
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.