۱۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹۹

گرم بودی به وصلت اختیاری
نبودی بر دلم از هجر باری

دلم بر آتش رخسارت ای جان
چو زلف تو نمی گیرد قراری

نه یاری داد بختم در فراقت
که تا گردم به وصلت بختیاری

چو باری بر نگیری از دل من
نظر کن بر من دلخسته باری

جفا چندین مکن بر حال زارم
ببخشا بر دل زاری نزاری

ربود از من به دستان دل نگارم
ندیده کس بدین دستان نگاری

نپرسی از من دلخسته دانم
جهان را نیست پیشت اعتباری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.