هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق یار خود میگوید و درد دوری و جفای معشوق را بیان میکند. او از آتش عشق و بیقراری دلش سخن میگوید و از معشوق میخواهد که به حالش رحم کند و از جفا دست بردارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل احساسات و مضامین عرفانی و عاشقانه نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۲۹۹
گرم بودی به وصلت اختیاری
نبودی بر دلم از هجر باری
دلم بر آتش رخسارت ای جان
چو زلف تو نمی گیرد قراری
نه یاری داد بختم در فراقت
که تا گردم به وصلت بختیاری
چو باری بر نگیری از دل من
نظر کن بر من دلخسته باری
جفا چندین مکن بر حال زارم
ببخشا بر دل زاری نزاری
ربود از من به دستان دل نگارم
ندیده کس بدین دستان نگاری
نپرسی از من دلخسته دانم
جهان را نیست پیشت اعتباری
نبودی بر دلم از هجر باری
دلم بر آتش رخسارت ای جان
چو زلف تو نمی گیرد قراری
نه یاری داد بختم در فراقت
که تا گردم به وصلت بختیاری
چو باری بر نگیری از دل من
نظر کن بر من دلخسته باری
جفا چندین مکن بر حال زارم
ببخشا بر دل زاری نزاری
ربود از من به دستان دل نگارم
ندیده کس بدین دستان نگاری
نپرسی از من دلخسته دانم
جهان را نیست پیشت اعتباری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.