۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۰۳

که را باشد به عالم چون تو یاری
بتی خوش بوی خوش رو چون نگاری

به میدان ملاحت دیده ی من
ندیده مثل او چابک سواری

ز عشقت همچو چشمت ناتوانم
چو زلف بی قرارت بی قراری

نپرسی یک دم از حالم که چونست
به درد عشق ما زاری نزاری

تو را گر هست بر خاطر ز من بار
مرا در خاطر از تو نیست باری

ز پای افتاده ام در ره گذارت
چه باشد بر من ار آری گذاری

چه خوش باشد شراب وصل در جام
اگر نبود ز هجرانش خماری

خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوش آن غم کش تو باشی غمگساری

بیا جانا که در عالم نیابی
چو من شوریده بختی بردباری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.