هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید و از غم و بیدادی که در این راه متحمل شده است شکایت می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به حالش ترحم کند و از جفا دست بردارد. همچنین، شاعر از بی‌وفایی و بیداد معشوق اظهار ناراحتی می‌کند، اما در نهایت عشق خود را پایدار می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۳۰۴

حاش لله که مرا جز تو بود دلداری
یا دلم غیر غم عشق گزیند یاری

غم حال من بی دل بخور امروز که نیست
به جهانم بجز از عشق رخت غمخواری

زارم از عشق رخ خوب تو دریاب مرا
مکن آزرده خدا را به جفا بازاری

گفتمش قصد دل و دین من آخر چه سبب
کرده ای، ای دل و دینم تو بگو گفت آری

گفتم ای جان ز گلستان وصالت هرگز
چون ندیدم من دلخسته مگر جز خاری

از چه رو این همه بیداد پسندی بر من
گر نوازیم همانا که نباشد عاری

گرچه از حال من خسته جگر بی خبری
جان شیرین به سر عشق تو کردم باری
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.