هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و دوری معشوق می‌نالد و از او التماس دیدار و توجه می‌کند. او از روزهای تاریک و شب‌های بی‌پایان هجران می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند. شاعر تأکید می‌کند که هیچ‌کس را جز معشوق ندارد و حتی حاضر است برای دیدار او از قبر برخیزد. او از وفاداری بی‌حد خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که قدمی به سویش بردارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳۰۹

چه شود گر فکند بر من مسکین نظری
یا بپرسد ز دل سوخته خرمن خبری

روز من تیره شد از جور فراقت صنما
شب هجر تو همانا که ندارد سحری

گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ورنه بسیار بجویی و نیابی اثری

به قیامت ز لحد نعره زنان برخیزم
چو سر خاک من ای دوست گذاری گذری

گر به جان من بی دل دگری هست تو را
من بیچاره به جای تو ندارم دگری

جان ز من خواسته بودی صنما شرمت باد
چون فرستم بر جانانه چنین مختصری

به جهان ماه ندیدم که نهادست کلاه
سرو هرگز نشنیدم که ببندد کمری

قدمی بر سر بیمار نه ای جان و جهان
تا به هر گام به پای تو فشانیم سری
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.