۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۱۰

الهی تو بگشا به لطفت دری
که منّت نمی خواهم از دیگری

اگرچه ره راست کج رفته ام
نماید به ما هم رهی رهبری

اگر بر سرماست او را سخن
فدای سر یار دارم سری

به روی من ای خالق ذوالجلال
تو بی منّت خلق بگشا دری

شبی داوری رفت بر من ز دور
بجز لطف تو نیستم داوری

که یارد که حمد و ثنایت کند
اگر چند باشد زبان آوری

تو گر دوست خواهی چه غم باشدم
اگر خصم باشد مرا کشوری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.