هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد دوری از معشوق و ناتوانی در تحمل این جدایی است. شاعر معشوق را نزدیک‌تر از جان خود می‌داند و از او می‌خواهد که دل شکسته‌اش را نیازارد. او از معشوق می‌خواهد که مانند سرو در بهشت بخرامد و صبر کردن در هجران را غیرممکن می‌داند. شاعر خود را فدای معشوق می‌کند و از دوری او گله می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند درد دوری و هجران نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۳۱۱

که را طاقت بود بر درد دوری
که یارد کرد در آتش صبوری

تویی نزدیکتر بر من ز جانم
ز جان هرگز کسی جستست دوری

تنم را قوّتی و روح را قوت
تویی جان و دو چشم را سروری

همی گویی صبوری کن به هجران
نمی آید مرا از دل به دوری

ولی مشکن دل مهجور ما را
بباید کردنش ضبری ضروری

دمی سوی چمن بخرام چون سرو
که گویند آن بهشتست و تو حوری

صبوری چون کنم از رویت ای دوست
جهان را جان جهان بین را تو نوری

منم جان و جهان کرده فدایت
بگو آخر چرا از ما نفوری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.