هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به درد عاشقان رسیدگی کند. او زیبایی و بلندپروازی معشوق را می‌ستاید و از درد هجران شکایت می‌کند. شاعر عشق را حقیقی و فراتر از عشق‌های مجازی می‌داند و از معشوق می‌خواهد که درمان درد او باشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳۱۴

سهی سروا چرا با ما نسازی
به خون ما بگو تا چند بازی

نیاز عاشقان بشنو خدا را
که بازی نیست کار عشق بازی

بنازم پیش قدّت ای دلارام
اگرچه از چو من صد بی نیازی

تو را زیبد به باغ ای سرو آزاد
اگر دعوی کنی در سرفرازی

تو اندر بوته هجران به زاری
بگو قلب مرا تا کی گدازی

هوای کوی عشقت بس بلندست
ز گنجشکی نیاید شاهبازی

شدم بیچاره در هجران چه باشد
به وصل ار چاره کارم بسازی

طبیب ما ز لطف بی دریغت
چرا درد مرا درمان نسازی

به محراب دو ابرویت که داریم
ز دیده جامه ی جان را نمازی

حقیقت شد جهان را درد عشقت
نه چون بلبل به گل عشق مجازی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.