۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۱۶

تو تا کی با من مسکین نسازی
به زاری در غم هجرم گدازی

من از غم گر نسوزم پس چه سازم
تو با من گر نسازی با که سازی

نیاز من نمی دانی که چندست
که از من وز چو من صد بی نیازی

نیابی در جهان چندانکه جویی
چو من ثابت قدم در عشق بازی

ز چنگ محنتم بستان و بنواز
به رغم دشمنم گر می نوازی

به بستان سرفرازد سرو با وی
ترا زیبد نگارا سرفرازی

الا ای سرو ناز بوستانی
سزد گر پیش بالایش بنازی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.