هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران می‌گوید و از درد دل و جفای چرخ شکایت می‌کند. او معشوق را با توصیفاتی مانند زلف و قدّش می‌ستاید و از او می‌خواهد که به حالش ترحم کند. همچنین، شاعر به مقایسه‌ای بین سرو و قد معشوق می‌پردازد و برتری معشوق را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند جفا و شکایت ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۳۱۷

تا کی ز سر زلف تو ما را ننوازی
در بوته عشقم چو زر و سیم گدازی

ای باد برو حال دل خسته هجران
بر دوست بده عرضه که تو محرم رازی

رازیست درین دل که تو دانی به حقیقت
کز بنده نیازست و ز تو بنده نوازی

مجروح شدم دل ز جفا و ستم چرخ
آخر تو چرا مرهم این ریش نسازی

سرو ار چه بود راست چو چوبی بدنست او
تشبیه به قدّت نتوان کرد به بازی

با سرو دلم گفت که دیدی قد او را
در ملک جهان گر چه تو در کوی مجازی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.