هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و دوری معشوق شکایت می‌کند و از او می‌خواهد که به درد دلسوختگی‌اش رسیدگی کند. او از باد صبا می‌خواهد که اگر به معشوق می‌رسد، پیام عاشقانه‌اش را برساند و از بازی با زلف او خودداری کند. شاعر از بی‌توجهی معشوق گلایه می‌کند و می‌پرسد چرا با وجود توانایی در حل مشکلات دیگران، به درماندگی او رسیدگی نمی‌کند. در نهایت، با وجود خواری در راه معشوق، هنوز در میان مردم سرافراز است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳۲۰

چرا تو درد دلم را دوا نمی سازی
نظر به عین عنایت بما نیندازی

صبا به زلف نگارم اگر رسی زنهار
مباز با سر زلفش مکن تو جانبازی

به گوش یار رسان نرمکی ز من پیغام
که عاشقان جهانرا تو محرم رازی

بگو چرا چه سبب از چه رو بتا با من
به هیچ گونه نداری طریق دمسازی

چه گفته ایم ز دستت بجز شکایت هجر
چه کرده ایم به پایت بجز سر اندازی

چو چاره ساز جهانی تویی به لطف امروز
چرا به چاره بیچارگان نپردازی

اگرچه خوار شدم بر درت چو خاک هنوز
میان خلق جهانم بود سرافرازی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.