هوش مصنوعی:
این شعر به ستایش سلطان محمد غازی پرداخته و از او میخواهد که به وضعیت اسیران و زیردستان توجه کند. شاعر با اشاره به عظمت و قدرت سلطان، او را به عدالت و بزرگواری دعوت میکند و همچنین هشدار میدهد که نباید فریب دنیای فانی را خورد. در نهایت، شاعر اعلام میکند که از جان و جهان گذشته و تنها به دولت سلطان محمد غازی دل بسته است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به قدرت و سیاست نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۳۲۱
چرا به کار من ناتوان نپردازی
نظر به حال اسیران خود نیندازی
ز مرتبت چو سراپرده بر فلک زده ای
به زیر خرگه دولت همی طرب سازی
چو کرد بانوی ایران تو را فلک ناگاه
سزد به تاج و به تخت ار کنی سرافرازی
به شکر آنکه به میدان کامرانی و ناز
فراز زین مرصّع کمیت می تازی
به پنج روزه فریب جهان مشو مغرور
که دور چرخ بسی کرده است این بازی
ز خان و مان و ز جان و جهان برآمده ام
به دور دولت سلطان محمّد غازی
تو چند غصّه کار جهان خوری آخر
ز آتش غم دوران چو موم بگدازی
نظر به حال اسیران خود نیندازی
ز مرتبت چو سراپرده بر فلک زده ای
به زیر خرگه دولت همی طرب سازی
چو کرد بانوی ایران تو را فلک ناگاه
سزد به تاج و به تخت ار کنی سرافرازی
به شکر آنکه به میدان کامرانی و ناز
فراز زین مرصّع کمیت می تازی
به پنج روزه فریب جهان مشو مغرور
که دور چرخ بسی کرده است این بازی
ز خان و مان و ز جان و جهان برآمده ام
به دور دولت سلطان محمّد غازی
تو چند غصّه کار جهان خوری آخر
ز آتش غم دوران چو موم بگدازی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.