هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم عشق و هجران معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که غم عشق برای او از هر منصب و مالی ارزشمندتر است. او آرزوی وصال معشوق را دارد و از باد صبا می‌خواهد که حال دلش را به معشوق برساند. شاعر تأکید می‌کند که جز خاک سر کوی معشوق، چیزی در دنیا و آخرت نمی‌خواهد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۳۳۶

ماییم و غم عشقت و خوابی و خیالی
وز ماه رخت گشته تنم همچو هلالی

با محنت هجر تو شب و روز قرینم
تا با تو کجا دست دهد روز وصالی

با خیل خیال تو بود انس دلم را
گر خاطر محزون کندم دفع ملالی

حال دل من عرضه دهی پیش نگارم
ای باد صبا گر بود آنجات مجالی

دل گفت گر او حال من خسته بپرسد
گو از غم هجران تو گشتست هلالی

هرکس به جهان منصب و مالی طلبیدند
ما را غم عشق تو به از منصب و مالی

حقّا که نخواهم نه به دنیی نه به عقبی
جز خاک سر کوی تو مالی و منالی

گفتم به جهان آرزوی وصل تو دارم
گفتا چه کنی باز تمنّای وصالی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.