هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق می‌نالد و از بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند. او از عشق و شیدایی خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. شاعر همچنین از روزگار بد خود گله می‌کند و آرزوی رسیدن به سعادت و وصال معشوق را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و اصطلاحات به‌کاررفته در شعر ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.

شمارهٔ ۱۳۳۷

دلا تا کی به درد عشق نالی
مگر در باغ با بلبل همالی

به بستان صبحدم بر روی چون گل
بنال ای دل چو عاشق بر جمالی

به رویت سخت مشتاقم نگارا
تو از من گرچه در عین ملالی

تو از من فارغ و من در تکاپوی
شب و روزم هوایی و خیالی

چرا داری من سرگشته پیوست
ز تاب زلف و ابروی هلالی

چرا بی جرم خون من بریزی
به تیغ غمزه و چشم غزالی

سرم بودی همیشه پر ز سودا
ز زلف او گرفت آشفته حالی

کماهی طالع شیرم که عمریست
که تا از اختر بد در وبالی

شرف یابی چو اندر برج سعدت
برآید آفتاب لایزالی

به جان آمد دلم از دست هجران
سعادت باز خواهم از وصالی

بجز وصل از جهان آخر بگویید
چه باشد کام رندی لاابالی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.