۱۵۴ بار خوانده شده
مرا خود نباشد به عالم دلی
کزو باشدم یک زمان حاصلی
بسی در سرابوستان گل بود
ولی همچو من کی بود بلبلی
دل آزاری خلق ازین پس مجوی
به دست آر اگر می توانی دلی
تو آن بلبل شوخ دیده ببین
که چون می رباید ز بستان گلی
تو سرو سهی بین بدین سرکشی
ز حسرت فرو برده پا در گلی
غریقم به دریای هجران تو
چه غم باشدت بر لب ساحلی
به چرخ بلا درفتادی جهان
چه حاصل ز اندیشه باطلی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کزو باشدم یک زمان حاصلی
بسی در سرابوستان گل بود
ولی همچو من کی بود بلبلی
دل آزاری خلق ازین پس مجوی
به دست آر اگر می توانی دلی
تو آن بلبل شوخ دیده ببین
که چون می رباید ز بستان گلی
تو سرو سهی بین بدین سرکشی
ز حسرت فرو برده پا در گلی
غریقم به دریای هجران تو
چه غم باشدت بر لب ساحلی
به چرخ بلا درفتادی جهان
چه حاصل ز اندیشه باطلی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.