هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی و حسرت خود می‌گوید، از نداشتن دل و حاصلی در عالم شکایت دارد و به بلبلی تشبیه می‌شود که در باغ گل‌ها را می‌رباید. او از آزردن دل دیگران پرهیز می‌کند و به دریاى هجران عشق فرو رفته است. در نهایت، از بیهودگی اندیشه‌های باطل در چرخه بلا سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با مضامین حسرت و ناامیدی، برای درک بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند «دریای هجران» و «چرخ بلا» برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۳۳۹

مرا خود نباشد به عالم دلی
کزو باشدم یک زمان حاصلی

بسی در سرابوستان گل بود
ولی همچو من کی بود بلبلی

دل آزاری خلق ازین پس مجوی
به دست آر اگر می توانی دلی

تو آن بلبل شوخ دیده ببین
که چون می رباید ز بستان گلی

تو سرو سهی بین بدین سرکشی
ز حسرت فرو برده پا در گلی

غریقم به دریای هجران تو
چه غم باشدت بر لب ساحلی

به چرخ بلا درفتادی جهان
چه حاصل ز اندیشه باطلی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.